مدتیست که جویندگان شبهعلم و پویندگان معجزات عددی آفرینش، یک محاسبه مخدوش و غلط را ملاک قرار دادهاند تا اثبات کنند شهر مکه بهترین نقطه زمین است.
این محاسبه میگوید که نسبتی طلایی بر تمام کائنات حکمفرماست که اگر این نسبت را در مورد طول و عرض جغرافیایی زمین در نظر بگیریم به شهر مکه میرسیم. ابتدا لازم است عدد فی یا نسبت طلایی را معرفی کنیم.
عدد فی نوعی نسبت بین اجزای یک جسم یا شکل است که در برخی اشکال هندسی وجود دارد و اولین بار توسط فیبوناجی معرفی شد. شکل دقیق ریاضی این عدد 2/(5√+1) و می توان محاسبه شده تا 2000 رقم اعشار آن را در منابع یافت. (1.6180339887) اما این عدد و ثابت ریاضی از آنجایی تبدیل به شبه علم شد که توسط برخی از افراد به نسبت طلایی خداوند تشبیه شد. مثلاً داوینچی با محاسبه ابعاد برخی استخوانهای انسان به نسبتی نزدیک به 1.6 رسید. همینطور اشکال هندسی برخی گلها نیز به این عدد نزدیک است. اما همه موارد اشاره شده تنها به عدد فی نزدیک هستند و به یقین غیر از برخی اشکال دقیق هندسی هیچکدام از اتفاقات طبیعی از این قانون تبعیت نمیکنند. همچنین دروغسازان یا نویسندگان کتابهای علمی تخیلی از جمله فون دینکن در کتاب «ارابه خدایان» اهرام مصر یا معابد بومیان امریکای جنوبی را حاصل این عدد و به موجودات فضایی نسبت دادهاند.

اما چرا ادعای فوق کاملاً مردود است؟
چرا قرار است مبنای نسبت طلایی خدا بر روی زمین گرینویچ در سرزمین کفار باشد؟ کعبه هزاران سال است که در ادیان ابراهیمی مورد پرستش و تقدس بوده و تاریخچه مبدا مختصات جغرافیایی گرینویچ به کمتر از ۲۰۰ سال میرسد. چرا پیامبران و خدا باید برای ساختن یکی از مقدسترین مکانهای دینی به قواعد جغرافیدانان قرن نوزده مقید باشند؟
پوستههای زمین به شکل دائم در حال حرکت هستند. به فرض مبدا قرار دادن گروینویچ نسبت طلایی خدا بر زمین مرتب در حال تغییر مکان است. مکان امروزی مکه طی چند میلیارد سال عمر زمین هزاران کیلومتر جابجا شده است و همچنان در حال جابجایی است.
تمام اعتبار ثابتهای ریاضی به دقت کامل آنهاست و نمیتوان هر عدد نزدیکی را مربوط به آن دانست. با توجه به هندسه کره زمین و استفاده از نسبت طلایی نسبت به قطب شمال و جنوب، عرض جغرافیایی طلایی 21.245 (مثبت و منفی) است که عملاً از نامیبیا، ماداگاسکار، شیلی، برزیل، استرالیا، مالی، الجزایر، نیجریه، چاد، سودان، عربستان، هند، میانمار، عمان و مکزیک میگذرد. عرض جغرافیایی که از عربستان میگذرد چند صد کیلومتر با مکه فاصله دارد. طول و عرض جغرافیایی مکه برابر با 21.416667 شمالی و 39.816667 شرقی است. همینطور با محاسبه طول جغرافیایی مکه به هیچ عدد مربوطی نمیرسیم و در فیلم فوق هم مشخص نیست چرا مبنای محاسبه جایی در انتهای ژاپن در نظر گرفته شده است! حتی اگر با محاسبات مضحک این فیلم جلو برویم و عدد فی را مبنای محاسبه قرار دهیم، به طول جغرافیایی 42.49 (مثبت و منفی) خواهیم رسید که از غیر از عربستان از ماداگاسکار و برزیل نیز میگذرد و البته مکانی که از عربستان میگذرد در شرق این کشور و با فاصله چندصد کیلومتری از مکه است.
یکی از نمونههای مغلطه این است که برخی باورمندان دین/عقیده/ایدئولوژی موارد مورد تایید خود از موضوعی را میبینند و دیگر موارد را ندیده گرفته و یا دنبال نمیکنند. اگر قرار باشد به دنبال یافتن نسبتهای غریب بگردیم شاید در هر چیزی نمونهای بیابیم. مثلاً نویسنده مسلمان یک وبلاگ برای مبارزه با خرافات دینی تلاش کرده نشان دهد که میتوان در دیوان حافظ معجزه عدد هفت و عدد پی را یافت. آیا بر این اساس میتوان گفت حافظ شیرازی پیامبر یا موجود فضایی بوده است؟ مسلم است که خیر! این فقط یافتن به دنبال چیزی است که دوست دارید پیدایش کنید و موارد نقض این مورد را ندیده بگیرید.
یکی از اشکالات وارد به این دسته از افراد این است که تلاش میکنند دین را به کمک علم اثبات کنند، حال آنکه علم مرتب در حال تغییر و دگردیسی است. حتی اگر فرض کنیم این نسبت در مورد شهر مکه درست بود نیز اثبات علمی آن بسیار اشتباه است. اگر علم سال بعد نسبت طلایی را به هر دلیلی نقض کند، ابعاد زمین به دلایلی با دقت بیشتری محاسبه شود یا محاسبات قبلی باطل شود؛ دنیای علم به راحتی آن را میپذیرد، اما باید تمام اثبات حقانیت دین به کمک علم را دور ریخت و دین اثبات شده با علم را نقض شده فرض کرد.